نعمتالله با فیلم هایش نشان داده است که رگ خواب مخاطب را خوب بلد است. او با بوتیک و بی پولی و وضعیت سفید این را ثابت کرده است، اما در رگ خواب کار را به دست یک کاردان نسپرده و تمام زحماتش نقش بر آب شده است. فیلم نامه رگ خواب آنقدر سست است که تنها تا دقیقه 40 تاب میآورد و یک ساعت بعدش از بدترین اتفاقات جشنواره است. این 40 دقیقه اول از منظر ساختار فیلم نامه ای و مضمونی روزمرگی استوار و محکم است. یک شخصیت با موقیعت هرچند تکراری که در آرایش غلیظ تکرار شده بود اما جذاب است که یک خانم بعد از جدایی چه میکند چگونه عاشق میشود و مورد توجه قرار میگیرد. یک مرد برای یک خانم میانسال باید چه کند و باید چگونه به او توجه کند، اینان نقاط قوتی است که فیلم نامه رعایت میکند، به موقعیت هایی سرک میکشد که ناب و بکر است اما زمانی که مینا به کامران میرسد به نوعی داستان تمام میشود و بعد از این مخاطب قرار است شاهد یک اضمحلال شخصیتی باشد که به قدری مصنوعی است که باور پذیر نیست. منطقی ندارد و پایان ماجرا دیگر مشخص است یک پایان بندی تنها برای جمع کردن اثر است. نعمتالله در آرایش غلیط همین موقعیت جالب را برای طناز طباطبایی و حامد بهداد پیش آورده بود و در کنار آن یک قصه دیگر هم قرار داده بود تا مخاطب راحت با اثر پیش بیاید و خشته نشود اما در رگ خواب این قصه حذف شده و وضعیت را تغییر داده است. نیمه ابتدایی فیلم به علت فضای خوب خود و طرق مختلف عاشق شدن و اتمسفر آرامش خوب است اما در نیمه دوم که اکثرا مخاطبان خودشان این نوع سقوط عشقی را تجربه کردهاند کمی ماجرا تصنعی است البته دکوپاژ خوب نعمت الله برای برخی صحنه ها در موقعیت تنهایی کامران و مینا در اتاق با هم قابل تقدیر است اما در مضمون فیلم به شدت کم آورده است.